شنبه 1401/10/24
با درود به تمام اساتیدی که دغدغه شان مردم و سرزمین شان هست ، یادداشتی از استاد رنانی خوندم که اصل نامه را از اینجا می تونین مطالعه کنین ولی با اجازه استاد کل یادداشت را هم برای ثبت در تاریخ و برای روزهای فیلترینگ ! همین جا میگذارم :
اذان بهوقت دروغ
چوپان دروغگو فقط اعتبار خودش را زایل میکند؛ اما «اذان بهوقت دروغ»، هم اعتبار مؤذن را میزداید و هم عبادت مومنان را ضایع میکند.
در آبان و آذر امسال جلساتی با برخی استادان دانشگاه داشتیم؛ بعداز آنکه که رئیس یک قوه در بوق کرده بود که بیایید گفتوگو کنیم و مقامی دیگر هم گفته بود دولت و جامعه مثل پدر و مادرند که در اختلافات باید بنشینند و با هم گفتوگو کنند. برخی از ما دانشگاهیان خوشباور هم دور هم جمعشدیم تا ببینیم آیا میتوانیم زمینهها و مسائل گفتوگوپذیر بین دانشجویان معترض و مقامات را پیدا کنیم؟ من و برخی از همکاران در چند کلاس در دو دانشگاه اصفهان و رازی کرمانشاه شرکت کردیم و برخی نیز به صورت انفرادی با دانشجویان دانشگاههای مختلف گفتوگو کردیم.
در این دیدارها هرچه ما با دانشجویان درباره گفتوگو سخن میگفتیم آنان میگفتند گفتوگو با چه کسی؟ با کسی که خِفت ما را گرفته است و باتون بر سر ما میکوبد و به جرم عکس گرفتن، با تفنگ ساچمهای چشمهامان را کور میکند؟ میگفتند تو به ما نشان بده که اصلاً حکومت ذرهای اهل گفتوگو است و قصد گفتوگو دارد! میگفتند گفتوگوی حکومت با افراد که معنی ندارد، حکومت باید با نهادهای اجتماعی، به عنوان نمایندگان جامعه، گفتوگو کند؛ به ما بگو این حکومت کدام نهاد مدنی و اجتماعی را باقی گذاشته و حرمت نهاده است تا اکنون با آن گفتوگو کند؟
میگفتند اگر ما اکنون کوتاه بیاییم و آنان بر اوضاع مسلط شوند خِرخِره ما را خواهند جوید. از آنها اصرار بود و از ما انکار. میگفتیم نه، حکومت با این اعتراضات متوجه عمق نارضایتی و خشم جامعه شده است و اکنون که در وسط دهها بحران اقتصادی و سیاسی گرفتار است دیگر نه توان و نه جرأت آن را دارد که بخواهد از نو سربهسر جامعه بگذارد. این اعتراضات، حکومت را سرعقل آورده است.
اکنون میبینم دانشجویان درست میگفتند؛ حاکمان همین که احساس کردند بر اوضاع مسلط شدهاند رجزخوانی و اتهام و تحقیر و تهدید و خشم و انتقام را آغاز کردهاند. من انتظار داشتم پس از تسلط بر اوضاع، ترس روانشناختی اولیهشان به ترس عقلانی تبدیل شود و درپی گفتوگو و راهحل بلندمدت باشند. در ترس روانشناختی، شما «واکنش» نشان میدهید؛ اما در ترس عقلانی، شما درپی پاسخمناسب یا «راهحل» میگردید. اما اکنون نه تنها در نظام تدبیر، ترس عقلانی پدیدار نشده است، بلکه تازه خشونت ایدئولوژیک را آغاز کرده است. خشونت روانشناختی با پایان ترس، پایان مییابد؛ اما خشونت ایدئولوژیک تازه پس از پایان ترس، آغاز میشود.
درواقع اکنون متوجه شدهایم که نظام میخواهد دقیقاً تجربه پس از اعتراضات ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ را تکرار کند. ظاهراً ظرفیت «عقلانیت سازمانی» در سیستم، دیگر بیش از این نیست و فهم دقیقی از تفاوت اعتراضات آن سالها با اعتراضات امسال ندارد. کمترین تفاوتش این است که این اعتراضات از سوی نسلی است که عقبهاش تا دبستانها ادامه دارد.
بنابراین اکنون از دانشجویان پوزش میخواهم و اعتراف میکنم که فهم عینی و مبتنی بر عقلِسلیم آنان از فهم تحلیلی و آکادمیک من عمیقتر و دقیقتر بوده است. راستش در آن جلسات من از عمق روشنبینی و دقت نظر و جسارت دانشجویان حیرت کردم و به همکارانم گزارش دادم که مشکل از ماست، ما باید برویم و خودمان را با فهم این نسل هماهنگ کنیم نه برعکس. این باید درسی شده باشد برای امثال من که در نوبتی دیگر که حضرات در تنگنای خیزشی دیگر قرار خواهند گرفت و از جامعه درخواست گفتوگو خواهند کرد، خوشخیالانی چون من طرف جامعه را رها نکنند و دم از گفتوگو نزنند، با این گمان که در این ساختار، عقلانیتی هست و با آن میتوان گفتوگو کرد یا به آن اعتماد کرد.
اکنون به حاکمان میگویم، حواستان هست که از اعتراضات ۹۶ و ۹۸ تاکنون نتوانستهاید هیچ تحول مثبتی در کشور ایجاد کنید و هیچ افقی بگشایید و هیچ امیدی بیافرینید؟ از آن زمان تاکنون هیچ بحرانی حل نشده بلکه تعداد و شدت آنها بیشتر شده است. تازه در این چند سال بیشتر نقاط قوت و فرصتهای خویش را هم، در داخل و خارج ضایع کردهاید. پس چرا فکر میکنید حالا که دوباره بر اوضاع مسلط شدهاید کار تمام است و حکومتتان بردوام؟ چاههای نفتتان پر شده؟ درآمدتان بیشتر شده؟ مشروعیت دینیتان بالاتر رفته؟ جمعیت دلبستهتان انبوهتر شده؟ سرمایه اجتماعیتان بهبود یافته؟ فرصتهایتان در داخل و خارج فراوانتر شده؟ تحریمها کاهش یافته؟ مقاماتتان جوانتر و کارآمدتر شده اند؟ نخبگان مهاجرت کردهتان بازگشتهاند؟ فرار سرمایه کاهش یافته است؟ نکند گمان کنید چین یا روسیه کاری برای شما خواهند کرد؟ چین در بازی جهانی جدید، شما را به عربستان ترجیح نخواهد داد و روسیه در باتلاق اوکراین شما را از یاد خواهد برد. شما «اگر بتوانید»، نهایتاً و فقط با کمک و حمایت همین مردم باید بحرانهای کشور را حل کنید و به حکمرانی خود ادامه دهید.
چرا گمان نمیکنید شما که با عملکرد خود اعتراضات ۹۸ را به اعتراضات ۱۴۰۱ تبدیل کردید، با این سطح کارایی و شایستگی به زودی زمینهساز انفجار اجتماعی عظیمتری خواهید شد؟ فکر نمیکنید این سیل را که اکنون، همچون زدن یک سدِ خاکی، دارید با محاکمه و ترساندن و اعدام و امنیتی کردن زندگی مردم مهار میکنید، با این شیوه فکری و رفتاری فقط زمینه طغیان مجددش را فراهم میآورید؟ اگر توانایی و امکانات لازم برای کاهش بارشهایی را ندارید که در کوهستان مشکلات و بحرانها همچنان در حال شدت یافتن است، بدانید که مهار امروزِ سیل فقط حجم و قدرت انباشته شده در مخزن سیل را بالا میبرد و آنگاه با طغیانی تازه همه چیز را با خود خواهد برد.
اگر میخواهید تغییری در شرایط کشور ایجاد کنید الان وقت آن است؛ آری همین الان که دوباره احساس قدرت و استیلا میکنید، چون تجربه سه خیزش اجتماعی سالهای اخیر نشان داده است که در زمانه ضعف و ترس، شما امکان رفتار عقلانی را از دست میدهید. باور کنید این آخرین فرصت نظام است که با حضور اقتدار و کاریزمای رهبری، دست به تحولات ضروی در خویش بزند. فرصتهای بازنگری و تحول را فهرست نمیکنم تا گزینههای ممکن در مقابل شما را نسوزانم؛ اما فقط میدانم که با این بازی تهدید و انتقامی که آغاز کردهاید فقط فرصتهای در پیشِ روی نظام را میسوزانید.
آی موذن! با «اذان به وقت دروغ» دیگر کسی با صدای تو بیدار نخواهد شد و آواز تو هیچ مؤمنی را به مسجد نخواهد کشاند. یا از این شیوه دست بدار، یا از آن شغل چشم بپوش.
محسن رنانی / ۲۲ دی ۱۴۰۱
پی نوشت : شاید استاد رنانی باید جسارت بیشتری بخرج می داد و بجای عنوان اذان بهوقت دروغ از عنوان اذان به وقت اعدام استفاده می کرد و شاید هم بخاطر ملاحظات دینی و سیاسی از این عنوان استفاده کردند و موضوع بعدی اینکه روی دیواری در نزدیکی مسجد خیابان برازنده اصفهان شعار : زن ، زندگی ، آزادی نوشته بودند و سریعا توسط نیروهای مخلص مذهبی پاک شد و دوباره نوشته شد و دوباره پاک شد و دوباره نوشته شد و دوباره پاک شد تا حدیثی از یک جایی پیدا کردند و نوشتند که خداوند هفت نفر را لعنت می کنه ! یکی شون مردی هست که زن و بچه اش بی حجاب هستند ! و البته از اون شش نفر دیگر چیزی ننوشته بود ، شاید موضوع دوم بی ربط باشه ولی همینه که هست ! و موضوع بعدی اینکه فکر کنم اسم تصویر نوشته پیروزی مرگ هست !