جمعه 1402/01/18
بنظرم وحشتناکترین مرد کسی هست که بهش بی احترامی شده ولی اون سکوت کرده.
‘خودم’
نمیدونم کجا خوندم که از احمدشاه قاجار خواسته بودند از اروپا برگرده و حکومت را به دست بگیره و اون گفته بود : فروختن کلم را به حکومت کردن بر ایران ترجیح میدهد.
و این وقتیه که یک مرد بهش بی احترامی شده ویا عصبانی ویا ناراحت هست و اون سکوت میکنه !
این حرف احمد شاه دقیقا خود سکوت هست.
البته نه اینکه طرفدار قاجار و احمدشاه (لعنت الله علیه) باشم که کلیات حرفم را می خواهم بگم
و همچنین گریه رضا شاه پهلوی از شعر : لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون!
و همچنین سرطان محمد رضا شاه پهلوی
همه دقیقا خود سکوت هست
البته طرفدار پهلوی هستم ولی کلیات حرفم را می خواهم بگم
و یکی از دلایلی که بعضی وقت ها نمی نویسم اینه که همیشه گفتم : زمانی که عصبانی یا ناراحت هستید چیزی نگید که وقتی آروم شدید باعث پشیمونی بشه
و من چیزی حدود 20 روزی هست که سعی میکنم ننویسم
و دیشب حدود ساعت 8 تا حالا هم سعی کردم ننویسم
ولی مادر حمید فوت کرده و دیروز مراسم سوم بود ، صبح رفتیم مسجد ، با عزیز و عزت و نفیسه و قبل از رفتن توی مسجد ابراهیم و احمد را دیدم و بعد شاهین شهر و بعد سرکار و بعد خونه و بعد شب خونه علی و قبلش حدود ساعت 8 بچه ها را گذاشتم خونه علی و رفتم یک سر بزنم به حمید به عنوان اینکه رفیق قدیمیه و نه فامیل و حالم بد شد و سکوت . . .
بگذریم ،
اکثرا زمان خداحافظی با دوستان و یا فامیل میگم : مراقب زیبایی هاتون باشید یا میگم برای من بیشتر وقت بزارین
دیشب محمد زنگ زد بریم ماهیگیری ، و الان فقط به این دلیل می نویسم که دلیل حال خوبم تماس محمد بود
با شوخی و خنده به محمد گفتم : فردا جمعه است و تعطیل ولی شنبه میرم طلاقم را از مجید میگیرم و میام پش خودت . . .
متشکر که برام وقت گذاشتی.
یک روز حتما در مورد از چشم افتادن و وقت گذاشتن می گم
پی نوشت : بعد از مرگ احمد شاه در فرانسه ، بنا بر وصیتش جنازه اش را به کربلا فرستادند تا در کنار قبر پدرش محمد علی شاه خاک بشه و جالب اینجا که این فرد معتقد برای وراث خود حدود 75 میلیون فرانک در سال 1308 ارث بجا گذاشته بود (حالا فهمیدی چرا بهش میگم لعنت الله علیه !) و موضوع بعدی اینکه شاید یک سوپرایز برای سنمار داشتم !