شنبه 1403/10/22
مرگ تمدن ها به دست فن آوری رخ میده .
” حکیم مازیار بزرگ ! “
مطلبی که خواهید خواند را دو بار نوشتم ولی در آخر توسط هوش مصنوعی ویرایش کردم ! و از آنجایی که در حین دیدن سریال آرکین و یا خواندن کتاب خدمتکار سانسورهایی دیدم ، پس این مطلب را با ویرایش هوش مصنوعی نوشتم :
سانسور در ایران، چه در حوزه فیلم و کتاب و چه در مورد افکار و صحبتها، همواره موضوعی چالشبرانگیز و مورد انتقاد بوده است. این مسئله نهتنها محدودیتهایی بر خلاقیت هنری و آزادی بیان اعمال میکند، بلکه نوعی بیاحترامی به شعور و قدرت تشخیص مخاطب نیز محسوب میشود.
در حوزه فیلم و سریال، سانسور اغلب شامل حذف صحنههایی میشود که از نظر ممیزی با ارزشها و اصول رسمی همخوانی ندارند. این حذفها گاهی به حدی شدید است که به تغییر کلیت داستان یا مفاهیم اصلی اثر منجر میشود. برای مثال، صحنههای عاشقانه، دیالوگهای چالشبرانگیز، یا حتی نمایش رفتارهای انسانی طبیعی ممکن است حذف شوند، که نتیجه آن ایجاد تجربهای ناقص و گاه بیمعنی برای مخاطب است. این نوع سانسور نهتنها به خالق اثر توهین میکند، بلکه نشاندهنده عدم اعتماد به بلوغ فکری مخاطب نیز هست، گویی مردم قادر به تفکیک خوب از بد یا تحلیل محتوای یک اثر نیستند.
در حوزه کتاب، سانسور میتواند تأثیرات عمیقتری داشته باشد. بسیاری از نویسندگان ایرانی تجربه تغییر یا حذف بخشهایی از آثار خود را دارند تا مجوز انتشار بگیرند. این وضعیت باعث میشود نویسنده یا از گفتن تمام حقیقت منصرف شود یا مجبور به استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده برای انتقال پیام خود باشد. از سوی دیگر، مخاطب با اثری مواجه میشود که اغلب ناقص یا دچار تحریف است، و این میتواند منجر به از بین رفتن اعتماد عمومی به آثار منتشرشده داخلی شود.
در زمینه افکار و صحبتها، سانسور به شکل کنترل رسانهها، ممنوعیت انتشار برخی موضوعات یا اعمال محدودیتهای شدید بر آزادی بیان نمود پیدا میکند. این محدودیتها باعث میشود که مردم احساس کنند حرف زدن یا ابراز عقیده میتواند عواقب ناخوشایندی برایشان داشته باشد. چنین فضایی نهتنها به خلاقیت و تفکر انتقادی آسیب میزند، بلکه میتواند باعث ایجاد نوعی سرخوردگی جمعی شود، چرا که افراد احساس میکنند صدایشان شنیده نمیشود یا به آن اهمیتی داده نمیشود.
توهین به مخاطب زمانی بیشتر به چشم میآید که این سانسور بهجای آنکه در جهت اصلاح یا ارتقای فرهنگ باشد، تنها برای محافظت از منافع یا ایدئولوژی خاصی اعمال شود. در چنین شرایطی، مخاطب بهعنوان فردی ناآگاه یا ناتوان از تشخیص حقیقت در نظر گرفته میشود، که این خود نوعی بیاحترامی است. در حالی که حقیقت این است که انسانها به طور طبیعی میل به یادگیری، تحلیل و رشد دارند و اگر آزادی کافی به آنها داده شود، میتوانند مسیر صحیح را تشخیص دهند.
در نهایت، سانسور نهتنها مانعی بر سر راه هنر، ادبیات و آزادی بیان است، بلکه به اعتماد میان مردم و نظام فرهنگی و اجتماعی کشور نیز لطمه میزند. احترام به شعور و درک مخاطب، فراهم کردن فضای آزاد برای بیان افکار و اجازه دادن به مردم برای انتخاب آگاهانه، میتواند راهی برای رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه باشد.