تابستان گرما خشکسالی تیر مرداد شهریور تابستان خر است گرما گرمازدگی
روز شمار

جمعه 1404/03/16

دیروز باغ بودیم و با توجه به اینکه توی این گرمای خرداد ماه فقط توی استخر بودیم و همه چیز خوب بود حتی گلاب کشمش آخر شب ولی من الان دلم پر میکشه واسه اینکه یه بار دیگه ببینمش ! ( دیالوگ معروف نویدمحمدزاده در فیلم متری شیش و نیم )

پس در مورد دوتا از عشق هام میگم :

پاییز و زمستان

 

 

مرثیه‌ای برای پاییز و زمستانِ گم‌شده و تابستانِ پیداشده

امروز ۱6 خرداد هست و تابستان از رگ‌گردن به ما نزدیکتر و اما تابستان خر است و حتی با وجود تخم شربتی یا شربت تخمی ، تابستان باز هم‌خر است . تابستان با وعده‌ی پارک ، مسافرت ، گشت و کذار ، تفریح و حتی ویتامین D می‌آید ولی تنها چیزی که از اون آید ما خواهد شد : عرق ، گرمازدگی ، آفتاب زدگی ، کلافه زدگی و عشق به کولر یا هر وسیله سرمایشی است.

حتی هندوانه آبدار و شیرین و خنک هم چیزی از خر بودن و تلخی و گرمای مزخرف تابستان کم نمی کنه حتی وقتی که کنار جوی آبی یا رودخانه ای هستی چیزی از خریت تابستان کم که نمی شود هیچ و البته به ارزش ها و مقام والای هندوانه می افزایه !

سفر و تفریح هم اگر چه لذت بخشِ ولی در تابستان هرجا بروی درحال سوختنی !

یکی از چالش های تابستانی برای من ، وقتی‌ِ که تازه از حمام بیرون آمده‌ام و باید جلوی کولر خشک بشم و وا مصیبتا اگر برق رفته باشه که بنظر توی سونای جهنم گیرافتادم و صد البته با انواع فحش و ناسزا به باعث و بانی بی برقی و بی مسئولیتی مسئولان !

اگه قرار بود تابستان فیلم باشه آنگاه تابستان به یک فیلم ترسناک واقعی بدل می‌شود که اسکار مزخرفترین فصل را با اختلاف کمی از بقیه مسئولان کشوری و لشگری می گرفت !

و اما پاییز و زمستان، ای معشوقه‌ های خجالتیِ من! سال‌هاست که برف و بارانِ درست‌وحسابی را از ما دریغ کرده‌اید و من همچنان عاشقتون هستم .

توی اصفهان، زمستان بیشتر به فیلم‌های صامت شبیه شده: هوا سَردِس ، اما خبری از صحنه‌ی معروفِ “برف‌بازی و لبخندهای بخارآلود” نیست.

با این حال، ای پاییز، فصل رنگارنگ و ای زمستان، فصل سیاه و سقید شما هنوز زیبا ترین هستید حتی وقتی شبیه یک‌عاشقِ مستضعف ، بی‌هدیه‌ و دست خالی به دیدنمان می‌آیی ، که البته تو عشق و معشوق هستی و ما عاشق تو !

این دو معشوقه من خوبی‌هایی دارد که شاید دیگران معایب بنامند :

لرزیدن با نسیم پاییزی یا باد زمستانی ، راه رفتن روی زمین یخ‌زده با احتیاطِ یک گربه‌ی که به نظر سبیل هایش را چیدن ! ، و صبح‌هایی که وقتی از رختخواب بیرون می‌آیی ، مثل این است که از یک رابطه‌ی گرم و صمیمی جدا شده‌ای و وارد یک قرارداد کاری سرد شده‌ای و من همه این معایب را دوست‌ دارم ، همه‌شان را ، حتی آن نوک دماغ قرمزشده از سرما و آبریزش های بینی را .

پاییز و زمستان اما… دلتنگی دارد ، دلتنگی‌اش مثل بوی چوبِ نیم‌سوخته در بخاری‌ یا شومینه کلبه جنگلی ست.

عشق دارد… عشقی که حتی بستنی خوردن را در آن شیرین‌تر می‌کند.

زمستان یعنی چای نبات داغ پشت پنجره ، در حالی که باران یا برف آرام‌آرام شیشه را نوازش می‌دهد و تو در آغوش بخاری، مثل بچه‌ای در آغوش مادر، آرام گرفته‌ای.

 

و خلاصه کلام اینکه :

اگر کسی بخواهد بفهمد من چه فصلی را دوست دارم،

باید به لبخندم در هوای ابری نگاه کند،

و به اخمم وقتی کولر خراب شده است!

 

زمستان زیباست، حتی اگر نیاید؛

تابستان اما خر است

حتی وقتی نیامده ، حتی وقتی آمده و کاش نمی‌آمد…

 

و من همیشه دلتنگ پاییز و زمستانم !

 

 

 

 

پیوست : اول از همه اینکه از بَس وارد رابطه عاشقانه نشدم اگه کسی بهم بگه  “مراقب خودت باش”  فکر میکنم تهدیدم کرده و حالا فکر کن بخواهم عاشقانه بنویسم و دوم از همه اینکه چندی پیش رحلت جانگداز رهبر فقید جمهوری اسلامی بود پس به . . . . . ،

جای خالی را با کلمه و جملات مناسب پر کنید ، ، فدای اون لبخندهای قشنگتون بشم و سوم از همه اینکه اگر در جایی چیزی گفتم یا چیزی نوشتم که به مذاق بعضی ها خوش نیامد بخاطر آفتاب تابستانی هست که در سَرم خورده و هیچ ربطی به اعتراضات یا انتقادات یا اعتقادات من ندارد و شما دانا تر از این حرف ها هستید . . . و چهارم از همه اینکه این مطالب را سریع و خود جوش نوشتم پس اگه غلط املائی یا دستوری یا نحوی یا صرفی یا سهوی یا عمدی دارد بگین شاید درستش گردم !

 

 

 

Author Image
مازیار

Previous Post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *