سه شنبه 1404/04/17
بهانه ام برای ننوشتن در این روزها شاید حرف مصطفی مستور باشه که گفت برای نوشتن ، اول از همه یاد میدهم که ننویسند ، مصطفی مستور نویسنده توانایی هست که نوشته زیر یکی از نوشته های اوست :
تهران در بعد از ظهر
اشتباهِ اولِ من این بود که به تو اعتماد کردم. اشتباهِ دومِ من این بود که عاشقت شدم. اشتباهِ سومِ من این بود که گمون میکردم با تو خوشبخت میشم. اشتباهِ بعدیِ من این بود که تو رو صد بار بخشیدم. اشتباهِ هزارمِ من این بود که هیچوقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون. هنوز هم دارم اشتباه میکنم که با تو حرف میزنم.
و اما اگر بهانه نیاورم و علت ننوشتنم در این روزها را بخواهم توجیه کنم شاید این هست که این روزها حالم همان حال کسوف است. (و با کس اوف اشتباه نگیرید!)
اندوه مثل کسوف است ، باید زمان آن سپری شود . به اندوه نباید خیره شد ، آنچنان که به کسوف نباید خیره شد و فقط باید این تاریکی ناگهانی را به بهانه ای سپری کرد !
و در آخر باید تاکید کنم هرچی هواپیمای F35 هست توی . . . ننه آدم . . . مال !
یعنی . . . خر تو حلق جد و آباد آدم های . . . مال مادر . . . حکومتی ، خصوصاً . . . مال هایی که ادعای دانایی می کنند !
یعنی سگ ، پدر آدم . . . مال را . . . !
خصوصاً مِه لَر (سگ توی شرکت . . . ) پدرِ . . . را . . . !
و البته خدا رو شکر ما در ایران آدم . . . مال نداریم و بخاطر ترسم از مغز نداشته آدم های . . . مال باید بگم منظور من فقط صهیونیست های بی شرف اجنبی و خارجی است !
و شما داناترین هستید . . .
ولا غیر !