یکشنبه 1404/04/01
توی نوشته جمعه 1404/03/23 گفتم که موشک پَرانی و درگیری رودَررو ( و نه بزن در رو ) بین ایران و اسرائیل جدی تر شده و توی نوشته جمعه 1404/03/30 قول دادم در مورد :
-
- دبه 20 لیتری و در دستشویی !
- انفجار در علویجه
- کتاب نجواگر
- . . .
بنویسم و الوعده وفا ، فقط قبل از اینکه شروع کنم برای هزاروشونصدمین بار تاکید میکنم در مورد جنگ ، سیاست و مذهب نظر نخواهم داد و فقط می خواهم از اتفاقات افتاده یادگاری ثبت کنم و شاید نتیجه گیری هم داشته باشم ؛ پس :
دبه 20 لیتری و در دستشویی!
روز اول موشک پرانی یا درگیری یا نزاع یا جنگ بین ایران و اسرائیل مصادف بود با جمعه 1404/03/23 و چون فردای اون روز هم تعطیل بود به دعوت عمه اشرف با فامیل و دوستان قرار گذاشته بودیم بریم باغ عمه اشرف و تا پاسی از شب در جوار دوستان ، آشنایان و فامیل های وابسته فیض ببریم و البته جهت حفض حریم خصوصی نامی از این دوستان بجز عمه اشرف نمی برم و صد البته از صبح که خبرها در مورد جنگ را شنیده بودم و حداقل برای خودم منع کرده بودم که در مورد جنگ و سیاست صحبت کنم وبا همه این تاکیدات به خودم و بقیه ، توی باغ بجز بحث های داغ و استراتژیک در مورد جنگ و سیاست سعی کردم با آلو و آلبالو چیدن و بالا رفتن از درخت و همچنین همراهی و بذله گوئی و شوخی روز را به شب برسونم .
باغ عمه اشرف خارج از شهر اصفهان و توی یکی از مناطق خوش آب و هوا هست ؛ خوش آب و هوا نه بدلیل اینکه در کنار دریا و یا جنگل باشه و به دلیل اینکه در کنار دوستان و همراهان توی باغ حال و هوای دلتون خوش میشه !
توی باغ ساختمانی دو طبقه وجود داره که طبقه پایین حکم خدماتی ، انباری با یک سرویس بهداشتی داره و طبقه دوم حکم مسکونی و تفریحی به صورت یک سوئیت بزرگ با یک سرویس بهداشتی داره. ( یعنی ما ملتی هستیم که به سرویس بهداشتی خیلی اهمیت میدیم )
و در اوایل شب من و همه دوستان شاهد فعال شدن پدافند هوایی اصفهان و صدای انفجار بودیم ، و هر صدایی و هر نوری دلیلی بود بر ارائه نظرات کارشناسی از طرف من و دوستان ، از جمله اینکه صدای حرکت موتوری از دور حکم صدای پهباد را داشت و البته اکثر این نظرات و کارشناسی ها بیشتر بر اساس طنز و خنده بود و صد البته برای ملتی که هر روز درگیر مخاطرات و درگیری هستند شاید این اتفاقات بیشتر شبیه طنزی تلخ باشه ! ( یعنی ما ملت شهادتیم ولی اول از همه ملت طنز هستیم )
و در میان این آشفته بازار و هراس و ترس و خنده و مسخره بازی ها ، چندتایی هم موشک بالستیک دیدیم که چون کارشناس نظامی زیاد داشتیم ، بعضی می گفتند پدافند هست ، بعضی می گفتند موشک بالستیک هست و حتی یک کارشناس مسخره که خودم باشم می گفتم موشک بالاستیکی یا موشک پلاستیکی هست ! ( یعنی ما ملتی کارشناس و متخصص در همه زمینه ها هستیم )
و همه این تعاریف را کردم که به اینجای داستان برسم که در آخرهای شب همه با هول و ولا در حال جمع کردن وسایل بودیم تا زودتر از باغ فرار کنیم بنظر که اسرائیل ما را شناسایی کرده و هر لحظه امکان داره باغ را با تجهیزات پیشرفته ماهواره ای یا پهپادی و یا حتی هواپیمای f35 به بهشت و نزد حوری های بهشتی در کنار جوی شراب ارسال کنه ! ( یعنی ما ملتی متوهم هم هستیم )
در حین جمع کردن وسایل دیدم عمه اشرف یک دبه 20 لیتری آب را می خواست جابجا و آب داخلش را خالی کنه پس رفتم جلو و ۲۰ لیتری را گرفتم که کمکی کرده باشم عمه اشرف با محبت و دستپاچگی و اضطراب خاصی گفت : عمه قربون دستت این آبها را خالی کن توی کتری برای دفعه بعدی که میاییم باغ ( یعنی ما ملتی هستیم که همیشه امید قسمتی از زندگیمون هست )
آب های درون دبه ۲۰ لیتری را توی کتری و پارچ و قوری و استکان و نعلبکی خالی کردم و چوه هنوز آب درون دبه بود گفتم : عمه بقیه آبها را چیکار کنم ؟
عمه اشرف با همون محبت و اضطراب گفت : عمه قربون دستت بقیه آب ها را بریز توی آفتابه دستشویی کنار اتاق .
با آرامش شروع کردم به خالی کردن آبهای توی آفتابه و بعد از ریختن آبهای توی آفتابه و وقتی آبی درون دبه باقی نمونده بود به محض اینکه خواستم از دستشویی بیام بیرون بصورت ناخودآگاه و اتفاقی دبه ۲۰ لیتری به در دستشویی خورد و صدایی عجیب بلند شد !
بنظر در دور دست بمب بالستیکی یا بمب پلاستیکی منفجر شده و در این لحظه یکی از دوستان با آشفتگی اومد سمت در و با صدای بلند گفت وای ، وای ، زدند ، زدند . . .
و من بودم و تمام تلاشم برای توضیح دادن علت صدا ( یعنی ما ملتی هستیم که گوشمان به صدای هر رسانه ای هست حتی به صدای دبه 20 لیتری و در دستشویی )
واینجاست که قصه و غصه ما به سر نرسید و کلاغه هم به خونش نرسید ، پس خودم و شما را اول به تقوی الهی دعوت می کنم و بعد این نکات را حتماً رعایت کنیم :
-
- به سرویس بهداشتی اهمیت بدهیم
- در هر حالی از طنز غافل نشویم
- فقط به نظرات کارشناسان اهمیت بدهیم
- متوهم نباشیم
- امیدوار باشیم
- مراقب رسانه ها از همه نوع حتی دبه 20 لیتری و در دستشویی باشیم
پی نوشت : دیشب آمریکا هم به کمک اسرائیل اومد و چندین مرکز هسته ای را بمباران کرده و البته من امروز اتومات پمپ را عوض کردم و فردا هم در مورد اتفاق علویجه خواهم نوشت !
اقا برنامم رو بهم ریختن خسته شدمدیگ زندگیم روی هواست 😑
درود
همه ، کم و بیش ، در همین حالیم