(راه فرار) دوشنبه 1390/09/07
راه فرار
نوشته شده در دوشنبه هفتم آذر 1390 ساعت 0:0 شماره پست: 368
حاج “محمد اسماعیل دولابی”، از اساتید بزرگ اخلاق و عرفان، حکایتی جالب و درس آموز درباره نزدیکی به خداوند متعال دارد . بر پایه این حکایت ایشان عنوان کرده اند
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همه درها هم بسته است؛ وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید.
راه فرار به سوی خداست
پی نوشت : این روز شمار در تاریخ جمعه 1401/05/28 به مجموع روز شمارها اضافه شده . . .
و در مورد مطلب بالا این موضوع را اضافه کنم زمانی که به سوی خدا فرار می کنید مطمئن بشید از دست کی فرار می کنید!؟ ، اصلا چرا فرار می کنید !؟ و اینکه پدر مهربان هرگز فرزندش را نمی زنه . . . و اینکه من تجربه کردم : نه خدا و پیغمبر و نه امام هاش کاری به کار من نداشتند حتی یک درصد . . .