جمعه 1401/07/29
خب بریم سراغ مبارزات سیاسی و مدنی !
دیشب حدود ساعت 9 شب صدای ناله و گریه یک زن از توی کوچه شنیده می شد ، صدایی که بازتاب ناتوانی و عجز بود ، صدایی پر از غم و خستگی ، انگار عزیزی را از دست داده ، سریع لباس پوشیدم و رفتم بیرون ، زنی با چادر توی زباله ها دنبال بازیافت یا هرچیز بدرد بخوری می گشت و ناله می کرد ، دو یا سه تا از همسایه ها جمع شدند ، کسانی که فکرش را نمی کردم کمکی در حد توان کردند و بعضی از همسایه همچنان نبودند !
و زن با اندوه و غم رفت.
برگشتم خونه و بحث ملت و دولت و شرایط شد ، غزل میگفت یک اسپری برام بخرین من خودم میرم شعار روی دیوارها می نویسم . ایمان دارم به این متولدین دهه 80 و 90 که می تونن و اینکه این روزها دیوار نویسی هم یک جورایی شده مبارزه سیاسی ولی بهتره بگم این شعار دادن ها و دیوارنویسی ها یک جورایی مثل تخلیه احساسات هست مثل اون دوستانی که این روزها فقط بلدند توی دنیای مجازی مبارزات سیاسی کنن . مثل خودم !
غزل میگفت : قدرت ما توی اعتراضات همین قدره ( منظورش دیوار نویسی و راهپیمایی)
به غزل گفتم : با دیوار نویسی نمیشه چیزی را عوض کرد (البته نظر شخصیه )
غزل با قیافه دلخور گفت : پس چیکار باید کرد !؟
و من دوباره کوه فکر شده .
واقعا چیکار باید کرد !؟ حدود ساعت 11 شب یک قهوه خوردم و زدم بیرون .
از نظر جامعه شناس ها تغییر حکومت ها چهار مرحله داره :
- آغاز فرایند
- بازآفرینی
- نقطهٔ بحرانی
- پسافروپاشی
و ما اول این راه هستیم و توی اولین مرحله ، اعتراضات فردی باید تبدیل بشه به اعتراضات جمعی ، اعتراضات در سطح کل کشور با تجمعات ، اعتصابات ، نافرمانی های مدنی ، . . .
شاید بازآفرینی سخت ترین قسمت این مسیر باشه و با همه این حرفها چیکار باید کرد !؟
شاید 1401/09/17 شروع بازآفرینی شد . . .