جمعه 1401/08/13
یک چیز باحال بگم و برم به مراسم چهلم شیرین علیزاده برسم
دیشب رفتیم پل خواجو ، من ، غزل و نفیسه ، غزل از ماشین پیاده نشد و ما رفتیم یک دوری زدیم و برای دوتا مسافر از چشمای درخشان شیرهای پل خواجو ، عمارت روی پل و امضاء روی سنگ ها گفتم ، یک پیر مرد اصفهانی با تعجب گوش میداد انگار بعد از این همه سال اولین بار بود متوجه این قضیه شده ، ولی داستان از این قراره که دو طرف پل خواجو یعنی دوطرف رودخانه دوتا شیر هست که وقتی کنار یا پشت شیر قراربگیری و شیر روبرویی را نگاه کنی با چشمای درخشان اون شیر مواجه می شی مثل اینکه گربه یا سگی توی تاریکی چشماش برق میزنه ، خیلی باحاله ولی اکثر مواقع بخاطر شلوغی روی پل مشخص نیست . . .
شاید یک روز تور لیدر رایگان شدم و اگه براتون جذاب بود و پرسیدین ، هم از شیرین علیزاده می گم هم از عمارت روی پل و هم از امضاء روی سنگ ها و شاید از جزئیات روی بدن شیر هم گفتم