دوشنبه 1394/03/04
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من :
ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
خیز و از شعله می آتش نمرود افروز
خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است
سیل کُهسار خم از میکده در شهر افتاد
وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است
بجز از تاک که شد محترم از حرمت می
زادگان را همه فخر از شرف اجداد است
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
گفتهای نیست گرفتار مرا آزادی
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است
چشم زاهد بشناسائی سِرّ رخ و زلف
دیدن روز و شب و اعمی مادر زاد است
گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود
کانکه در عهد من این کوه کَنَد فرهاد است
هر که یغما شنود نالهی گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از فولاد است
شاعر: یغمای جندقی
پ.ن : یغمای جندقی هم می دانست این ملت گل و بلبل با حرف حساب و داد و ناله چیزی نمی فهمند ولی رضا شاه پهلوی چیز دیگری می دانست که می گفت : “تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر” ، نمی دانم . . .
مازیار کریمیان
arezoha.blog.ir
پی نوشت : این روز شمار در تاریخ شنبه 1401/03/14 به مجموع روز شمارها اضافه شده . . .