پنج شنبه 1401/03/05
حالش رو ندارم چیزی بنویسم . . .
صبح تا ظهر سر کار . . .
عصر تا شب باغ شیرزاد . . .
غزل حکم یاد گرفت . . .
مامان حالش بد شده . . .
. . .
آهان ، این رو بگم و برم :
بی خیال ، یک موقع دیگه می نویسم
میخواستم علیرضا و سرماخوردگیش رو بگم
…
من رفتم