دوشنبه 1401/03/09
امشب حوصله نداشتم چیزی بنویسم
می خواستم برم کتاب بخونم
شاید بعد از این روزشمار رفتم خوندم
ولی فکرم را با سریال Moon Knight پرت کردم
از کورش کتاب دنیای سوفی و سریال Moon Knight را گرفتم
بگذریم
بعد از کار رفتم خونه بابا اینها ، مامان بهتر بود ، عسل را دادم و . . .
بعدش رفتم پیش مجید ، . . .
در مورد سایت گفتم ، خوشش اومد، بحث کار و ورزش و روزگار شد
خوب نبود ، فردا داره میره آزمایش
منم خوب نبودم ولی
فقط دوتا رفیق خوب می تونن هر دو حالشون بد باشه ! ولی کنار هم حالشون خوب باشه !
رفیق مرسی که هستی
راستی محمد رو دیدم با پذیرایی ویژه 😉 ، قرار شد اگه شد بریم ماهیگیری . . .
تو راه برگشت یک زنگ هم زدم به حاج خانوم ، گفت توی تیر ماه با مائده میان اصفهان