سه شنبه 1401/03/17
یک روز عادی کاری و روزمرگی معمولی ، داشتم روی قطعه ای که دیروز سنمار بهم داده بود کار میکردم که اوس بهنام اومد و گفت چیه !؟ توضیح دادم که داستان چیه و در مورد اینکه چقدر ورق را با یک نازل خوب و چیدمان قشنگ زدند صحبت کردیم و البته اینکه وضعیت بورس دوباره افتضاح شده ! ، حدود ساعت 10 سعادت اومد و دید دارم روی قطعه کار میکنم گفت : مهندس این چیه !؟ براش توضیح دادم ، گفت این قطعه را قبلا ما زدیم
من : 😮
با یک جستجوی ساده توی آرشیو ، فایل و بقیه مشخصات که توی سال 95 انجام شده بود ، نام خود سنمار مشخص شد
من : 😐
چه دنیای کوچیکی ، یک روز سر فرصت از استاد سنمار و استاد سعادت و استاد بهنام میگم