چهارشنبه 1401/11/19
امشب کتاب قصههای ترسناک عمو مونتاگ نوشته کریس پریستلی را تموم کردم ، خیلی حال کردم ، خیلی خیلی حال کردم ، غزل تقریبا نصف کتاب رو خونده و اصرار داره داستان را به قول خودش اسپول کنم ، یعنی داستان را تعریف کنم ، چیزی از داستان نگفتم ولی یک چیزی گفتم که یک ساعت داشتیم می خندیدیم ، یعنی خنده از ته دل ، در حدی که دل درد گرفتم ، غزل می خندید و فقط می گفت : بی شعور ، کثافت ، بی تربیت ، این چرت و پرت ها را از کجات در میاری و خنده و خنده و خنده . . .
آهان ، چی گفتم . . .
به غزل گفتم می دونی بابای کریس پریستلی چی صداش میزده !؟
می گفته . . . بابا
الان غزل میگه اسپویل نه اسپول
آهان !
راستی بابای کریستیانو رونالدو چی صداش میزده !؟ و موضوع بعدی اینه که :
شاید کتاب خوندن باعث باشعور شدن آدم نشه ولی مطمئنا باعث خلاق شدن آدم میشه . خودم