روز شمار

جمعه 1402/10/01

درود به استاد رنانی

درود به صبر شادمانه

این نوشته بیشتر درد و دلی هست با استاد پس اگه حوصله و وقت صبرشادمانه ندارین از این نوشته بگذرین .

در دوشنبه 1401/08/30 از استاد رنانی نوشتم و اون نامه زیبا

در شنبه 1401/10/24 از استاد رنانی نوشتم و پیروزی مرگ !

در جمعه 1402/03/12 از استاد رنانی نقل قولی کردم

در جمعه 1402/06/24 از استاد رنانی نقل قولی کردم

و امروز هم یادداشتی از استاد خواندم با عنوان یلدا و صبر شادمانه که با اجازه استاد اینجا ثبت می کنم :

امشب یلداست و من تقریبا و با احتمال نزدیک به صد‌ (نه کاملا صد‌درصد) مطمئنم که فردا صبح، خورشید سر‌می‌زند و طولانی‌ترین شب سال پایان می‌یابد و از آن پس، روزها بلند و بلندتر می‌شوند. اما البته از فردا تا رسیدن بهار و شکفتن شکوفه‌ها دستکم نود روز فاصله است و در این نود روز به احتمال زیاد دوره‌های کوتاهی از سرما و یخبندان‌های شدید را هم خواهیم داشت. اما اگر خود را بپوشانیم و گرم نگهداریم، بهار را می‌بینیم. و البته نوروز هم، تازه آغاز راه است؛ تا رسیدن به طولانی‌ترین روز سال و به بار نشستن درختان و رسیدن میوه‌ها، خیلی بیشتر باید صبوری کنیم.

معتقدم در ایران ما نیز، با احتمال خیلی بالا و البته نه خیلی دیر، شب یلدا پایان می‌یابد. و مگر به چشم نمی‌بینیم که پایان آن آغاز شده است؟ اما این به معنی رسیدن به بهار توسعه و دموکراسی نیست. تا بهار توسعه و دموکراسی راه درازی در پیش است. حتی احتمال یخبندانی استخوان‌سوز را نیز باید داد، اما اگر هم باشد، خیلی کوتاه خواهد بود. هیچ زمستانی ماندنی نیست؛ هستی و زمان، رفتن زمستان را تضمین کرده‌اند.

«صبر شادمانه» پوششی برای محافظت از خویش در برابر یخبندان‌‌های سنگین اجتماعی و سیاسی است. آنان که عجله می‌کنند و به‌جای آخرین شب پاییز می‌خواهند خیلی زودتر پایان شب یلدا را جشن بگیرند، نهال‌های نورس را به اشتباه می‌اندازند و آنان را در معرض خواسته‌ها و انتظارات شتابزده بهاری قرار می‌دهند. انتظارات غیرواقعی و شتابزده مثل گرمای بی‌موقع وسط زمستان عمل می‌کند: نهال‌های نورس، انرژی و جوانه‌‌های امید نهفته در‌ خود را آشکار می‌کنند و آنگاه با یک یخبندان کوتاه و گذرا همه آن جوانه‌هایی که در درونشان میوه‌های شیرین آینده نهفته است از سرما پرپر می‌شوند.

صبر شادمانه، فقط جوانه‌های در معرض سرما را حفاظت می‌کند؛ زمستان را طولانی‌تر نمی‌کند.

سرمای شب یلدا با دورهم بودن و گفت‌وگو کردن و بازخوانی تجربه‌های گذشته است که تحمل‌پذیر می‌شود وگرنه در جدا‌سری و جدال، سرما پشت تک‌تک‌مان را خواهد شکست.

راستی ما که در آرزوی پایان یلداییم، با کدام صبر شادمانه، با کدام گذشت بی‌بهانه، با کدام لبخند، با کدام مدارا، با کدام احترام به حقوق دیگران، با کدام بخشیدن و با کدام مهربانی به حیوان و طبیعت به استقبال پایان یلدا و شکفتن بهار می‌رویم؟

من به پایان یلدا امیدوارم، چون نسل نو را سرشار از انرژی شکفتن می‌بینم. نسلی که بیش از همه نسل‌های پیشین خود، به حقوق بشر، به حقوق طبیعت و به حقوق حیوان اعتقاد دارد. نسلی که رواداری‌اش حتی برای امثال من قابل هضم نیست. نسلی که باوجود برخی بداخلاقی‌هایی که ناشی از جوانی و هیجان اوست، زندگی برایش مقدس‌ است نه مرگ. این نسل، بهار را خلق می‌کند؛ اگر مدعیان رهبری‌اش، که همه از نسل‌های‌ عقب‌مانده من و پیش از من هستند، او را به بیراهه نبرند و رهایش کنند تا خود، رهبران خویش را خلق کند.

و من این روزها نشسته‌‌ام و در آئینه آمار، فروریختن هیمنه سرما را می‌بینم، آن‌گونه که از گفتنش نیز هراس دارم.

محسن رنانی / یلدای ۱۴۰۲

 

و اما :

آدام فیلیپس، روانکاو مشهور بریتانیایی، لطیفه‌ای نقل می‌کند درباره یک خارجی که بیرون در خانه‌اش در لندن ایستاده بود و مشت مشت، دانه‌های ذرت روی زمین می‌پاشید. یک انگلیسی که از آنجا عبور می‌کند پیش می‌رود و از او دلیل این کارش را می‌پرسد. آن خارجی جواب می‌دهد:« برای دور نگاه داشتن ببرها.»

مرد انگلیسی می‌گوید:«اینجا که ببری نیست.»

و خارجی جواب می‌دهد:«پس معلوم است که این کار موثر افتاده است.»

این واقعیت که یک بدبختی بزرگ بر سرمان نمی‌آید به هیچ وجه دلیل این نیست که ما عملا روش معقولی را در برابر آن در پیش گرفته‌ایم.

و آیا صبر شادمانه مانند ذرت پرت کردن برای دور نگه داشتن ببرها نیست!؟
.
تصویر نویسنده
مازیار

2 نظرات در مورد “جمعه 1402/10/01

  1. سلام …
    چه تشبیه دقیقی …
    البته این موضوع رو خیلیا واقعن بهش آگاه نیستن… فکر میکنن همه چیز یکباره باید اتفاق بیفته و البته من تو کمتر کسی از نسل جدید حافظ محیط زیست بودنو دیدم و خلافش تو بزرگترا بیشتر میبینم و خدا کنه قبل از اینکه برای هرکاری دیر بشه ، بشه .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *