جودو سید حمزه طبائی جیگورو کانو آزمون دان کمربند مشکی maziar karimian مازیار کریمیان 366day 366day.ir روزشمار خاطرات دلنوشته
روز شمار

یکشنبه 1403/09/25

احساس سُبُکی میکنم از فشار عصبی یا اضطراب یا وسواس یا دلهره یا هر اسمی که براش بشه تعریف کرد.

حس من را زن بارداری میفهمه که 5 قلو باردار بوده و بعد از 4 سال زایمان کرده !

حس من را دامادی میفهمه که بعد از 40 سال ، بله را از عروس خانم شنیده !

و این فشار عصبی یا اضطراب یا وسواس یا دلهره یا هر اسمی که براش بشه تعریف کرد از سال 1398 به بعد با انجام هر ورزشی خصوصاً جودو همراهم بود ، از سال 1398 به بعد قرار بود برای آزمون جودو آماده بشم و همیشه یا نشد یا نمی شد یا نخواهد شد یا بهانه ای برای نشدن بود !

و آخرین بار که این فشار را احساس کردم اسفند 1402 بود که استاد سید حمزه طبائی گفت آماده شو برای آزمون دان و من تا ابتدای آذر 1403 یعنی حدود 9 ماه باشگاه نرفتم !

مثل سربازی بودم که کل خدمتش را با موفقیت گذرونده ولی در آخرین لحظه فرار می کنه !

مثل دانش آموز یا دانشجویی بودم که همیشه سعی کرده بهترین خودش باشه ولی در آخرین سال تحصیل ، ترک تحصیل می کنه !

و این فشار عصبی یا اضطراب یا وسواس یا دلهره یا هر اسمی که براش بشه تعریف کرد نه از ضعفم بوده ، نه از عدم توانایی ، نه از گُشادی خون !

و تنها دلیل این نگرانی ، استادم بود و نگران از اینکه در جمع بقیه هنرجویان و اساتید و داوران مایه ننگ و سرافکندگی استادم باشم !

اینکه فرزندی مایه سرافکندگی پدرش باشه جزو خط قرمز هام هست که البته من در زندگی خط قرمز زیاد دارم و زیاد از خط قرمز هام عبور کردم و دوستان این موضوع را خوب می‌دونن !

با همه این داستان ها وقتی در ابتدای آذر ماه امسال رفتم باشگاه جودوی پوریای ، بعد از حدود 10 روز استادم گفت 23 آذر ماه زمان آزمون هست و آماده شو ! و دوباره من بودم و موجی از فَشار عصبی و نوشخوار فکری و ضعف عضلات و پارکینسون حاد و گُشادی خون و . . . !

به استاد گفتم : 10 یا 12 روز بیشتر فرصت نیست و فکر نکنم آمادگی داشته باشم !

استاد گفت : 10 روز یک عُمره ، نگران نباش و . . .

استاد غول مرحله آخر را بهم معرفی کرده بود و با یک کلمه بنظر فن غلبه به اون غول را هم بهم گفته بود !

با همه این احوال روز آزمون دست راست را با پای چپ و پای چپ را با دست راست اشتباه می گرفتم !

قبل از ورود به تاتمی ( همان تُشک جودو !) ، زمانی که استاد جانقربانی وزنم را پرسید بجای اینکه بگم ۷۵ کیلو ( که البته ۲ یا ۳ کیلو بیشتر شده از بس حرص خوردم ! ) گفتم ۵۷ کیلو ، استاد جانقربانی یک نگاهی پر از تعجب و ابهام کرد و اونموقع بود که فهمیدم حالم چه حالیه پس سریع خودم را جمع کردم  و وزن را درست گفتم و وارد میدان نبرد با غول ۸ سر شدم !

از بخت خوب یا بد ، آزمون را استاد احمد انصاری ( رئیس کمیته انضباطی هیئت جودو ) از من گرفت و تا چهره جدی و جنگی من با هیبت رستم و ریش فراوان را دید پس دوباره نگاهی به عکس من روی برگه آزمون کرد و گفت خودتی !؟ این چه ریش و هیبتی هست درست کردی من ازت میترسم !!!

پس با چند کلمه پاچه خواری و عذرخواهی از جمله اینکه شما بزرگ مایی ، ما شاگرد شماییم بحث را جمع کردم .

من و دوست عزیز جناب آقای علیرضا حامی برای هم اوکه و توری (1) بودیم و بنده خدا توی این شرایط مانده بود که بخنده ، گریه کنه ، فن بزنه ، فن بخوره که استاد انصاری یک نگاهی به من کرد و گفت : آیومی آشی و بعد تسوگی آشی . . .

و آزمون شروع شد . . .

و نمی دونم درست یا غلط ، زدم هر آنچه را باید میزدم و یا نباید میزدم !

فقط در آخر یک کلمه شنیدم که استاد گفت خوبه و برو برای آزمون داوری !

آزمون داوری را استاد امین طبائی می گرفت و چون عاشق مرام و معرفت خودش و پدرش بودم پس با عشق رفتم و بعد از عرض سلام و طول ارادت آزمون داوری را هم مانند یک گُنگِ نابینا دادم !

آزمون من تمام شده بود و به نظر زایمان من هم به پایان رسیده !

پیش بقیه دوستان و هم باشگاهی ها رفتم و منتظر آزمون مبارزه شدم .

با دوست عزیز ، جناب آقای فریدون مشغول صحبت در مورد ورزش ، جودو ، جوانمردی و . . . بودیم که حرف قشنگی زد ، گفت :

ما پول نداریم ، معرفت که داریم .

و نمونه این معرفت را در ظاهر و باطن تک تک بچه های باشگاه ، اساتید و داوران میشد دید و من بودم و این معرفت و سُبُکی به سَبک جودو !

 

 

 

پیوست :  با تشکر ویژه از همه اساتید خصوصاً :

# استاد حمزه طبائی

# استاد همایون طبائی

# استاد امین طبائی

# استاد محمد ربیعی

# استاد امیر حسن نژاد

# استاد جانقربانی

# استاد احمد انصاری

# استاد مصطفی آهن فروش

# استاد ابراهیم یزدخواستی

# استاد تدی پیر ماری رینر

# استاد پیمان ترکاشوند

# استاد آرش میراسماعیلی

# استاد جیگورو کانو

و همه دوستان و استادانی که اسمشون را فراموش کردم ولی معرفتشون را هرگز فراموش نمی کنم . . .

 

 

(1) فردی که فن را اجرا می‌کند به نام توری (ژاپنی: 取り هپبورن: tori, ترجمه تحت الفظی : ‘گیرنده’) و فردی که فن روی او اجرا می‌شود با نام اوکه (ژاپنی: 受け هپبورن: uke, ترجمه تحت الفظی : ‘دریافت‌کننده’) شناخته می‌شود.

 

 

 

تصویر نویسنده
مازیار

پست قبلی

پست بعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *