روز شمار

یکشنبه 1403/02/30

توی محل کار به دلیل فیلترینگ مجبوریم از پیام رسان های داخلی و بعضا پیام رسانه‌ های آشغال استفاده کنیم و چون استفاده از این پیام رسان ها رایگان هست ! باید تبلیغات کانال ها و گروه های دیگه را توی این پیام رسانها تحمل کنیم ، چندی پیش توی یکی از همین پیام رسان ها برای من یک کانالی نمایش داده شد که محتوای آخرین پیامش دردآور بود ، پیامش چیزی توی این مضمون بود که ” همایش و راهپیمایی برای نجات جوانان از دست بی‌حجاب و بی حجابی و دشمن . . . “

روز های بعد بیشتر که دقت کردم دیدم این یک طرح کشوری بوده که اکثر رسانه ها و کانال های دولتی و ارزشی (عرزشی) و حتی صدا و سیمای میلی (و نه ملی) پشت این همایش هستند و البته قبل از اینکه متوجه این موضوع بشم اولین پیامم را به مدیر کانال داده بودم ، نام مدیر کانال انتظار بود و این چیزی که می‌بینید پیام های بین من و مدیر کانال هست :

((Aprill 22))

من :

چرا مردم را روبروی هم قرار میدین !؟

چرا فکر نمی کنید !؟

چرا تموم نمی شین !؟

فراخوان میدین برای نجات جوانان . . . !؟

انتظار :

چرا کمی متانت کلام ندارید

چرا بی جهت واسه خودتون حرف میزنید

من :

متانت کلام !؟

یک مقدار فکر کنید

البته اگه بَدتون نمیاد

((Aprill 25))

من :

فراخوان نجات جوانان با موفقیت انجام شد ؟

الان جوانان نجات پیدا کردند ؟

((Aprill 28))

من :

سلام ، خوبین ؟ چه خبر ؟

نمی خواین از دستاوردهای پرشکوه نجات جوانان از دست دشمن و بدحجابی بگین !؟

((May 12))

من :

سلام

خوبین ؟

نمی خواین جهت حفظ جوانان از روغن های آلوده در حد یک سرفه اعتراض کنین !؟

نمی خواین بابت روغن مایع خوراکی آلوده فراخوان بدین و دشمن را محکوم کنید !؟

ببخشید یادم نبود که حجاب از روغن مایع خوراکی آلوده مهم تر هست

به کارهای خیرتون برسین

مزاحمتون نمیشم

انتظار:

سلام خوبی شما

منبع خبر؟؟

چرا همه چی باهم قاطی میکنید

من :

خبرگزاری جمهوری اسلامی

لابد برای چای دبش هم منبع خبری میخوایید!؟

چیزی را قاطی نکردم ، الویت هاتون را یادآوری کردم

برای شما بهشت رفتن مردم الویت اش بیشتر از معاش و سطح زندگی مردم هست . . .

وقتی منبع خبری ، خودش خبر اعلام کرده را حذف می کنه

به این میگن سانسور اطلاعات

یک جستجوی ساده بکنین در مورد یاشار سلطانی

البته اگه براتون مهم باشه

انتظار :

هست

من :

آفرین

((May 18))

من :

پشت دانشگاه صنعتی امیرکبیر ماشین را پارک کردیم ، برادرم توی دانشگاه کار داشت و من تنها و پیاده رفتم تا چهار راه ولیعصر که ۸ دقیقه با محل پارک ماشین فاصله داشت

چهار راه ولیعصر که رسیدم پر مامور نیروی انتظامی بود و عده ای هم مثل شما دنبال ارشاد جوانان و نجاتشان از بی حجابی و دشمن و . . .

وقتی برگشتم دزد شیشه عقب ماشین را شکسته بود و . . .

به نظر شما اگه یکی از اون مأمور ها توی خیابان برای برقراری نظم و آسایش مردم بود این اتفاق می افتاد !؟

یکبار بهم گفتین متانت کلام داشته باش

چی بگم که متانت کلام حفظ بشه ؟

وقتی برای شما پیام میدهم یاد بحث کردن گرگ با الاغ می افتم

که البته الاغ من هستم

پی نوشت : در حالی که جو چهارراه ولیعصر و مترو ولیعصر بسیار امنیتی بود و ماموران زحمت کش و خَدوم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در حال ارشاد جوانان به سمت بهشت بودند ، در پارک نزدیک چهار راه مردی را دیدم در حال استفاده از رژلب یا همون ماتیک سابق بود و …

تصویر نویسنده
مازیار

پست قبلی

پست بعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *