دست سیگار جنگ حمله اسرائیل به ایران
روز شمار

جمعه 1404/03/23

دیشب حوالی 12:20 دقیقه بامداد ، پدر ( عزیزاله کریمیان ) را رساندم به ترمینال یا همان پایانه مسافربری کاوه در اصفهان ، بلیطِ ساعت 1 بامداد داشت به مقصد تهران و به همراه یکی از دوستان. هر سال جمعی از بازنشستگان نیروی هوایی ارتش و البته یک بخش خاص به صورت خود جوش در کانون بازنشستگان ارتش و اکثراً در تهران دور هم جمع می شن که این موضوع خودش داستانی طولانی هست . . .

و اما داستان امروز از اینجا شروع می شه که ساعت 7:21 صبح برادر ( علی کریمیان ) به موبایلم زنگ زد ، خواب بودم و با توجه به روال پنجشنبه شب ها چون تا دیر وقت بیدار بودم اول با گیجی ، دوم با تردید ، سوم با ترس و نگرانی بیدار شدم و جواب گوشی موبایلم را دادم ، علی سلام کرد و پرسید خوابی !؟ و بدون اینکه منتظر جواب من باشه گفت پاشو که دیشب اسرائیل به ایران حمله کرده و . . .

و ساعت شد 8:25 دقیقه صبح و گفتم : حرف و اخبار در مورد جنگ و سیاست تعطیل

با هماهنگی قبلی مادر و برادر ( کورش کریمیان ) رفیتم باغ عمه . . .

.

.

.

و شب شد و گفته بودم حرف و اخبار جنگ و سیاست تعطیل ولی حرف و اخبار رهایم نکرد ،

حتی زمانی که گفتم :

من 20 سال سابقه آلبالو چینی سلطنتی دارم !

حتی زمانی که گفتند :

تا بو که دا بو ، بخسرا نبو

حتی زمانی که :

موشک های بالستیک از بالای سررمان به مقصد تلاویو در حرکت بودند

حتی زمانی که :

.

.

.

بعد از بازگشت از باغ ، حوالی ساعت 12:20 بامداد ، بابا را از ایستگاه برون شهری شاهین شهر رسوندم خونه و در راه برگشت به اصفهان چشمم به پالایشگاه و نیروگاه بود شاید . . .

.

.

.

و حرف و اخبار در مورد جنگ و سیاست تعطیل زیرا :  پنج شنبه 1402/07/20

 

 

 

Author Image
مازیار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *