روز شمار

چهارشنبه 1401/03/04

راوی این داستان وودی آلن هست : . . .

 

یاد یک لطیفه قدیمی افتادم: “فردی پیش یک روانپزشک میره و میگه: “دکتر برادرم دیوانه شده ؛ فکر می‌کنه که یک مرغه .” دکتر میگه خوب چرا برای درمان نمیاریدش؟ طرف می‌گه: “می‌خواستم بیارمش ؛ اما به تخم‌مرغ‌هاش نیاز دارم!”.

خب، گمان می‌کنم این همان احساسی است که من الآن در مورد روابط [زن و مرد] دارم؛ می‌دانی [روابط] خیلی غیرمنطقی، احمقانه و پوچ هستند ولی، من حدس می‌زنم داخل رابطه‌ها می‌مانیم چون، اکثر ما به تخم‌مرغ‌هایش نیاز داریم.

 

یک پسر توی اندونزی یا مالزی یا نمی دونم کدوم خراب شده ای تخم گذاشته ، بله ، تخم مرغ ، بله ، یعنی انسان تخم مرغ گذاشته ، البته ما را هم شهید کردند ، بگذریم ، مراقب تخم مرغ هاتون باشین . . .

 

 

تصویر نویسنده
مازیار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *