100 کتاب و فیلم,روز شمار

جمعه 1402/03/12

با همه ناراحتی هام و اینکه همچنان میرسلیم بی شرف هست ولی دیشب جیگرم حال اومد !

یعنی شب جمعه ای بود !

نه از اون شب جمعه های +18

بلکه از این شب جمعه های +40

جیگرم حــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــال اومد

حالا میگم ولی قبلش بگم که :

زهره و سحر سایت را دیده بودند و گفتند جریان این سایت چیه !؟

و گفتم که همه ما بعضی وقتها می نویسیم یا تعریف می کنیم ، همه ما گوشه ی سر رسید ، آخر کتاب یا توی ذهنمون یک مطلب یا جمله ای را می نویسیم و بعد از مدتی این مطلب به هر صورت یا عنوان از بین میره و این سایت را راه انداختم که دیگه هر جایی ننویسم و نوشته هام از بین نره و کلا اینجا درمورد سایت بیشتر گفتم .

توی هفته گذشته استاد سنمار بهم زنگ زد و باید حتما حتما یک سر بهش بزنم ، چه با سورپرایز و چه بدون سورپرایز و البته استاد همیشه سورپرایز مون میکنه .

بهتره بجای کلمه سورپرایز از کلمه شگفت زده کردن و یا کلمه آب پرتقال مخصوص یا کلمه آب میوه های بهشتی یا گلاب کشمش استفاده کنم !

توی هفته گذشته پرسپولیس در برابر استقلال برد و کاش بودم و کل کل های مسعود بنیادی و سهراب امینی را میدیدم.

توی هفته گذشته فرخنده خانم را مرخص کردند.

توی هفته گذشته به رفیق شفیق ، مجید عزیز لذیذ ! سر زدم .

توی هفته گذشته عجب چهارشنبه شبی بود کنار رودخانه با محمدین و خانواده و سورپرایز !

توی هفته گذشته مرد عنکبوتی یا پیترپارکر که اسم واقعیش علیرضا هست  . . . (به دلیل مسائل امنیت ملی و حفظ حریم خصوصی ادامه این جمله حذف شده ) !

توی هفته گذشته و در پنجشنبه شب ! بامداد خان ، سیامک ، دختر عمه ها و بقیه دوستان از جمله اسلامی بجز حمید را دیدم و قرار شد بریم یکجا کمپ بزنیم !

توی هفته گذشته و در پنج شنبه پدرام اومد مرخصی البته با تشکر از سیستم حمل و نقل عمومی داغون مملکت که برای خرید یک بلیط از کرمان به اصفهان باید یک هفته قبل اقدام کرد !

توی هفته گذشته هاون برقی یا همان آسیاب برقی بابا اینها درست شد.

و توی هفته گذشته همچنان میرسلیم بی شرف هست !

 

خوب !

حالا چرا دیشب جیگرم حال اومد !؟ :

خدمت سروران عزیز و لذیذ خودم عرض کنم که خندوندن آدم ها خیلی سخت تر از ناراحت کردن و گریاندن مردم هست ، بخاطر همینه که ما مداح و روضه خون خیلی خیلی خیلی بیشتر از کمدین داریم و صد البته طنز و کمدی و خندوندن با دلقک بازی و لودگی خیلی فرق می کنه .

خندون مردم مخصوصا مردم اصفهان با طنز و طنازی کاریه واقعا تخصصی ، که البته نه اینکه مردم اصفهان تافته جدا بافته هستند ، نه ، که منظورم اینه مردم اصفهان توی زندگی روزمره با طنز زندگی می کنند پس به همین راحتی نمیشه خندوندشون و بخاطر همین موضوع با هر فیلم یا تئاتر خنده داری حال نمی کنند .

دیشب بر خلاف میل باطنیم و به اسرار دوستان رفتیم تئاتر گربه شور به نویسندگی و کارگردانی امیدنیاز

با تهیه کنندگی : بهمن مارانی

با بازی :

اسماعیل موحدی

جواد مدنی (قاسم)

رضا کریمی

ابراهیم کریمی (عمو غفور)

لیلا شریفی

حسن جویره (شوشتری)

در سالن استاد فرشچیان اصفهان

فکرکنم این تئاتر برای سومین مرتبه بود که تجدید اکران میشد ! و در موردش باید بگم که داستان توی یک مرده شورخانه یا غسالخانه اتفاق می افته !

یعنی فکر کن مکان غسالخانه باشه و قرار باشه نترسی یا ناراحت نباشی و حتی بخندی

این همون هنری بود که خیلی باهاش حال کردم

داستان بصورت فوق العاده ای پخته بود ولی جای نقد داشت که بخاطر کلیات داستان هرگونه نقدی را به شخصه نمی پذیرم .

گفتم که داستان توی یک مرده شور خونه هست ولی با شروع قوی ، شاد و موزیکال تمام برداشت و پیش داوری شما از مرده شورخانه حذف میشه.

مطمئنم که داستان توسط بازیگرها کم یا زیاد و حتی پخته تر شده بود ولی جملاتی دقیق و پر معنا توی داستان بود که مشخص بود روی اون جملات فکر شده و حس شده و باهاش زندگی شده.

(محمد کربلایی) طراحی حرکات فرم و نمایشی عالی . . .

(امیدنیاز) طراحی صحنه ، نور و لباس عالی . . .

حتی پوستر هم عالی . . .

یک نمونه از پختگی بازی و داستان اینکه جواد مدنی در حال خاروندن خودش شروع میکنه از طوقچی تا فرایبورک آدرس میده ، وای که اگه اصفهان را بلد باشی خیابان به خیابان ، چهار راه به چهار راه با خودت میبردش و بعد پــــــــــوف ، با یک سکته می بردت منهای 360 نزدیک هسته زمین . . .

یا یک نمونه دیگه از پختگی داستان تبدیل حرکت منظم تی کشیدن به آهنگ و رقص مایکل جکسون بود

و همه خوب بودند

و حتی بچه های فرم خوب بازی کردند

و حتی شلغم هم خوب بازی کرد !

و حتی آقای ممقانی هم که بازی نکرد ، خوب بازی کرد !

و از همین تریبون به همه مسلمین و مسلمات و مسلمون توصیه می کنم این تئاتر را ببینین .

من و غزل که خیلی حال کردیم و خیلی خندیدیم ، راستی تا یادم نرفته بگم که توی پلان آخر داستان ، عمو غفور یک جمله خیلی قشنگ گفت ، که نمی گم ولی مطمئنم یک روزی از طرف عمو غفور نقل قول میکنم .

و در آخر اینکه ربطی نداره ولی استاد رنانی گفتند :

ما باید ورزش کنیم، به هر بهانه‌ای مهربانی و شادمانی کنیم، در خانواده و محله جلسات کتابخوانی راه بیندازیم، موسیقی بنوازیم، برقصیم، از کودکان کار حمایت کنیم، جوان بیکاری را شاغل کنیم، به نیازمندی وام بدهیم، پیادگان را سوار کنیم، به هم احترام بگذاریم، تمیز نان بپزیم، خوب رانندگی کنیم، در دادوستد راستگو باشیم، از بیماران نیازمند حمایت کنیم، گذشت داشته باشیم، در خیابان بداخلاقی نکنیم و همه جا به هم رحم کنیم تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد. ما به دوره‌ای از «صبر شادمانه» نیازمندیم.

و من اضافه می کنم :

تئاتر هم ببینیم ولی بیشتر برقصیم !

 

 

پی نوشت : چهارده خرداد یادآور خاطره تلخ رحلت جانگداز رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) و همچنین قیام خونین 15 خرداد و یادآور حماسه های جاودان ملت غیور ایران اسلامی در عشق به آن رهبر در مسیر تهران چالوس و مقصد شمال می باشد ، لذا برای همه دوستان در صحنه آرزوی تعطیلی لذیذ دارم !

 

 

تصویر نویسنده
مازیار

پست قبلی

پست بعدی

3 نظرات در مورد “جمعه 1402/03/12

  1. ایشالا که ارتحالیدی خوش گذشته‌، پیروزی های مکرر پرسپولیس هم کامتون رو شیرین کرده باشه‌.

    به‌به چه محاسنی دارید، خدا پرشاخ و برگش کنه:د
    برقرار باشید 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *