شنبه 1403/06/31
توی رشت و انتهای بوستان آسیاب یک سرویس بهداشتی با ظاهری سالم و استوار پذیرای میهمان هایی بود که چشمانشان از فشار مثانه هیچ جا را نمی دید و اما سرویس بهداشتی برخلاف ظاهر سالم و پاکیزه ، باطنی خسته ، پلید و بد بو داشت این سرویس بهداشتی مُشتی بود نمونه خروار ، نمونه ای از ظاهر آراسته و بنیادی خراب و باعث و بانی شد تا در مورد رشت بنویسم.
رشت مرکز استان گیلان با مردمی مهربان و دوست داشتنی ولی با لهجه ای طلبکارانه و عَصبی ، مردمی خونگرم و مهربان مانند بقیه مردم ایران و فکر کن از یک رَشتی آدرس بپرسی ، با تمام تلاش و انرژی سعی میکنه درست آدرس بده و در عین صمیمیت و لبخند بخاطر لهجه احساس میکنی الان با مُشت میزنه توی صورتت ، حتی وقتی بهت میگه به رشت خوش اومدی !
از رشت نسبت به جمعیت و وسعتش و آب و هوای عالیش انتظار میره که فضای سبز زیادی داشته باشه ولی به لطف بی فکری مسولان شهری فضای سبز زیادی نداره و فضای سبزی هم که هست به لطف بی محبتی مردم در حال از بین رفتن هست .
برگردیم به بوستان آسیاب ؛ در نزدیکی همان سرویس بهداشتی کذایی درخت توت دلاوری بود که مشخص بود تا به حال چیزی از هرس و رسیدگی نشنیده ولی جای بی مِهری و شکستگی شاخه ها روی تنش نقش بسته بود و با وجود همه کم لطفی ها با سرطان دست و پنجه نرم میکرد ، اگر از زیر این درخت رد میشدید غیرممکن بود یک یا دو کرم برگ خوار روی سرتون نریزه ، امیدوارم حداقل بابت این درخت بیمار و زنده ماندنش این نوشته به دست یکی از مسولین شهر رشت برسه و دفعه بعد این درخت را زنده ببینم .
در کنار بوستان آسیاب و در نزدیکی همان سرویس بهداشتی فقط یک سوپری یا فروشگاه بود و البته با فروشنده ای با مرام و مهمان نواز و خوش انصاف و اگر تمام آن بوستان را میگشتید و پریز برق پیدا نمیکردید مطمئنا توی این سوپری یک پریز برق برای شارژر و موبایل بی شارژ شما پیدا میشد، فقط هنگام شارژ باید کنار موبایل خود می ایستادید و از موبایل خو صیانت میکردید و من در حال صیانت از موبایل خود وارد بحثی شدم که سالهاست به وصیت پدرم سعی میکنم از این بحث ها دوری کنم ، یک خانم زیبای رشتی که به نظر پزشک یا پرستار میآمد با فروشنده و خانمی که پشت دَخل بود در مورد کثیفی کوچه و خیابان صحبت میکرد و اینکه وای چقدر مسافر توی شهر هست .
وارد بحث شدم و گفتم : “مسافر یک موقعیت اقتصادی خوبی برای شهر هست.”
حرفم تمام نشده بود که فروشنده منفجر شد ، فوران کرد ، سَر رفت و مهمان بودم وگرنه خودم را به موبایل و شارژرم گره میزد ، در عین احترام برایش توضیح دادم که دلیل حرفم چیست و فروشنده در عین احترام توضیح داد که تخم مرغ سه هزارتومانی شده پنج هزار تومان و من توضیح دادم مشکل مدیریت مسؤلین هست و توضیح داد یک سطل زباله این اطراف نیست و من توضیح دادم مشکل مدیریت مسؤلین هست و توضیح داد حتی بعضی از امور بوستان را به بخش خصوصی سپردن و من توضیح دادم مشکل مدیریت مسولین هست و توضیح داد همه چیز و همه کَس در حال فرسایش و استهلاک اند و من توضیح دادم مشکل مادر مسولین هستند و در نهایت شارژ موبایلم کامل شد !
. . .
و امیدوارم حداقل بابت این کاسب دغدغه مند این نوشته به دست یکی از مسولین شهر رشت برسه و دفعه بعد این کاسب را با لب خندان ببینم .
رشت شهری سرسبز در استان گیلان که همیشه پذیرای مسافران از بقیه شهرها هست و در تابستان و نوروز و اکثر تعطیلات رسمی و غیررسمی مسافر بیداد میکند و بی اطلاعی و سردرگمی مسافران به دلیل بی اطلاع گذاشتن آنها توسط مسؤلین هست ، در رشت هم مانند بقیه شهرها جوانان بی تکلیف و بی کار زیادی خواهید دید که با توجه به ظرفیت های خوب این شهر می توان از نیرو و تخصص آنها بهره برد .
اگه گذرتان به رشت خورد حتما سری به بازار شب بزنید ، بازاری پر از زندگی ، پر از مهمان و پر از میزبان و صد البته خالی از مسئولین و خدا را شکر مسئولی نیست و مردم رشت خودشان مدیریت می کنند و مطمئنا اگر مسئولی اونجا بود یا مثل داروغه ناتینگهام در حال دریافت مالیات بود یا در حال آزار کسبه !
بازار شب رشت جایی هست که شهرداری قدیم رشت هست و معلوم نیست چند ماه است که مسئولین در حال مرمت و بازسازی این مجموعه زیبا هستند که امیدوارم تا 25 سال دیگر این مرمت تمام شود چون 25 سال دیگر قرار هست نابودی اسرائیل را جشن بگیریم !
و در میان شلوغی بازار بی نهایت زیبایی و عشق می بینید ، مردمی را میبینید که برای کسب روزی حلال از جدیدترین روشها و ترفندهای بین الملی فروش استفاده می کنند که حتی اگر قصد خرید نداشته باشید و پول هم نداشته باشید و لخت هم باشید و وارد بازار شوید وقتی از بازار خارج میشید ست کامل لباس دریا بر تن دارید ، یک لیوان آب انار میکس خنک در دست ، یک دمپایی مخصوص ساحل به پا ، یک کلاه آفتابگیر بر سر و یک عینک آفتابی بر چشم از بازار خارج خواهید شد و همه این موارد را با کمال میل و شور و اشتیاق خرید کرده اید .
برگردیم به بوستان آسیاب ؛ آخر های شب در مقابل همان سرویس بهداشتی کذایی صفی از دستپاچگان تشکیل شده بود و خارج از صف آنهایی که از بند 1 و 2 و 3 رهایی پیدا کرده بودند با افتخار از فُلان مسیر زیبا و بِلان جنگل سرسبز و بَهمان دریا تعریف و به هم دیگه فخر فروشی میکردند و بعد از فخر فروشی به سمت چادرهایی که روی چمن های خیس زده بودند میرفتند و آماده میشدند برای خواب و مسافرت با اعمال شاقه و توان فرسای فردای و در این بین هیچ جُنبده ای نبود که بگه :
برادر توی پیاده رو زغال روشن نکن.
داداشم زباله هاتون را هرجایی که امکان داره رها نکن.
خواهرم پوشک خودت و بچه ات را توی رودخانه ننداز.
پسرم شاخه ها را نکن.
حیوون ساعت 1 بامداد صدای ضبط و اسپیکرت را کم کن.
و خدا را شکر که فقط یک شب توی پارک بودم و برای فردا هتل رزرو کرده بودیم وگرنه یا من دیوانه میشدم یا من کتک میخوردم یا من مادر مسئولین . . .
بگذریم !
تاکید میکنم که این روایت مُشتی بود نمونه خروار و با همه خوبی ها و بدی هایی که من دیدم و با همه بدی هایی که مردم و همسفرانم ندیدند تصمیم گرفتم با حداقل یک مسئول شهری یا شهردار ارتباط برقرار کنم پس با یک جستجوی ساده فهمیدم شهردار 40 ساله رشت جناب آقای مهندس رحیم شوقی (دامَت افاضاته) و فرزند شهید حسین شوقی هست و مطمئن شدم که مانند بقیه مسئولین فقط به دلیل توانایی های ذاتی و ژنتیکی به این مسئولیت رسیده !
از سوابق علمی ایشان :
دارای مدرک کارشناسی عمران (انشاالله بدون استفاده از سهمیه!)
کارشناسی ارشد عمران سازه (انشاالله بدون استفاده از سهمیه!)
دانشجوی دکترای جغرافیا گرایش برنامهریزی روستایی (انشاالله بدون استفاده از سهمیه!)
از سوابق عملی ایشون :
در سال ۱۳۸۸ در استانداری گیلان استخدام شد (در سن 25 سالگی!)
معاونت فنی و زیربنایی سازمان منطقه آزاد انزلی
سرپرست معاونت بندری و حوزه خزر سازمان منطقه آزاد انزلی
عضو و رئیس هیئتمدیره شرکت سرمایهگذاری و توسعه منطقه آزاد انزلی
مدیرکل دفتر فنی امور عمرانی حملونقل و ترافیک استانداری گیلان
معاون مدیرکل دفتر فنی استانداری گیلان
و حداقل چهار سفر خارج از کشور بسیار مهم و حیاتی . . .
و الا ماشاالله . . .
و الا ماشاالله . . .
بگذریم !
یاد صادق هدایت افتادم و این جمله اش که :
“جایی که منجلاب گُه است دم از اصلاح زدن خیانت است. اگر به یک تکه ی آن انتقاد بشود قسمت های دیگرش تبرئه خواهد شد. تبرئه شدنی نیست. باید همه اش را دربست محکوم کرد و با یک تیپا توی خلا پرت کرد. چیز اصلاح شدنی نمی بینم. “
بگذریم !
رشت مُشتی نمونه خروار . . .
مازیار کریمیان
366day.ir