شنبه 1403/01/25

یک سررسید دارم مربوط به سال 96 ، مثل همون سررسید و تقویم ها که اکثرمون داریم و کارها و برنامه هامون را توش می نویسیم و این برنامه ها و کارها را انجام نمیدیم یا بعد از یک مدت کل سررسید فراموش میشه ! ، امروز داشتم نوشته های این سررسید را می دیدم که چشمم افتاد به تاریخ  1396/03/20  یعنی زمانی که توی مجموعه سلامتیان بودم و نوشته جالبی در حد یک کلمه دیدم ، “کتاب 365 روز” ، همین چیزی که الان بصورت آنلاین اجراش کردم و البته بین روزها و تاریخ ها ایده های زیادی بود که هنوز اجرا نشده بود و خاطرات زیادی بود که فراموش شده بود و با همه این حرف ها از امروز شروع کردم به برنامه ریزی و نوشتن توی همون سررسید و شاید 5 یا 6 سال دیگه اومدم سراغ نوشته های امروز و دوباره گفتم یک کلمه یا جمله جالب دیدم  مثل :

“کریم خان” , “یوتویوب” , “7charkh”

بگذریم ، یک شعر دیدم قشنگ بود که فکر کنم مربوط به شاعری به نام حسین ساعدی باشه و اون شعر اینه :

عارفی بر سر یک پیچش مو کافر شد

منه رندُ و سه وجب زلف پر از فر چه شود !؟

و یک موضوع دیگه اینکه عکس این نوشته را خودم گفتم که مربوط به یک خرابه ای بود با حسی عجیب . . .