مازیار کریمیان
روز شمار

جمعه 1401/04/10

چند روز پیش ابوالفضل پرسید : چیکار کنیم که بتونیم تو دل یک خانم خودمون را جا کنیم !؟

و جواب فیلسوفانه و ارزشمند من :

تمام جذابیت مرد به پولدار بودنش هست .

حتی اگه خسیس هم باشی و هیچی از پول هات را خرج نکنی ، باز هم جذاب هستی !

اگه بی سواد و بی شعور هم باشی ولی پول داشته باشی هر کلمه ای که به زبون بیاری یا بسیار پر مفهوم و پر مغز هست یا بسیار خنده دار و جذاب ولی اگه عالِم عالَم باشی ولی پول نداشته باشی و زیباترین جمله را بگی (حتی نقل قول کنی) میگن : دوباره این حرف زد ، حرف نزنی نمیگن لال ها ! ، مرده . . . ، مثال میزنم شاید فهمیدی : نیکولا تسلا دانشمندی بود که توی فقر مُرد ، آخرین تصویرش را با ادیسون مقایسه کنین

اگه هنرمند باشی و پول نداشته باشی هم براشون هیچ ارزشی نداری این یکی را هم مثال میزنم تا شاید فهمیدی : ونسون ونکوگ نقاشی بود که توی فقر مرد ، حالا مقایسه کنید با دیمین هرست (البته خودمم نمی شناسم  😉 )

حتی اگه مواد فروش باشی و پول داشته باشی بهت میگن : سلطان شیشه (مثلا) ولی اگه پول نداشته باشی میگن : ساقی کوچه بالایی یا ممدی خرسه (مثلا) یا ساقی خطی . . .

سعادت میگفت : وقتی یک گاو وارد قصر میشه ، اون گاو سلطان نمیشه بلکه اون قصر طویله میشه

نتونستم بهش بگم : اگه گاو پول داشته باشه وقتی وارد قصر میشه اون گاو تبدیل میشه به خدا و اون قصر تبدیل میشه به معبد ، باورت نمیشه از هندی ها بپرس

بگذریم :

دمای اصفهان توی هفته گذشته حدود 40 درجه بود ولی با این گرما :

“”

صبح زیر باد کولر بیدار بشی ، تنها ، با یک شورت ،  پای کامپیوتر ، اینترنت گردی کنی ، روز شمار بنویسی ، آهنگ شهرزاده رویا با صدای ملایم و کم و خوانندگی (الهه ، زندوکیلی ، شکیلا ، عهدیه) را بزاری ، توی غار تنهایی های خودت بگردی ،  یک لیوان بزرگ (ماگ) نسکافه ، چندتا بیسکویت ساقه طلایی ، یک کاسه تخمه های پخته مهیار ، . . .

“”

گور بابای دنیا ، اسم خواننده الهه اومد ، بعضی از اسم ها چقدر سنگین هستند . . .

دارم چندتا مطلب در مورد استیفن کارپمان می خونم ، از اون اسم ها هست که یادم نمی مونه ولی این بابا روانشناسه ! و یک چیزایی در مورد مثلث غم انگیز میگه ! کلا این روانشناس ها را درک نمی کنم ! انگار میخوان همه چیز را دسته بندی کنند ! کاش روانپزشک ها و دکتر ها هم مثل مکانیک ها بودند یعنی وقتی جاییت درد میگرفت (چه جسمی و چه روحی ) برات عوضش میکردند و پولش را می گرفتند و همه شاد میشدند . . . 

 

 

 

تصویر نویسنده
مازیار

پست قبلی

پست بعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *